نتایج جستجوی عبارت «سمیع یزدانی نقش نیروهای شهرستان در عملیات کربلای 5 آباده طشک مشکان پشتکوه شهرستان داراب اقلید اهواز نی ریز» در نوشته‌های دانشنامه دفاع مقدس:
شهدا سال ۶۷ -وصیتنامه شهید ادهم توکل
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ » شهيد ادهم توکل »
بسم‌الله الرحمن الرحیم ومالکم لا تقاتلون فی سبیل‌الله المستضعفین من الرجال و النساء و الولدان. الذین یقولون ربنا اخرجنا من هذه القریه الظالم اهل‌ها و اجعل لنا من لدنک ولیا و اجعل لنا من لدنک نصیرا (سوره نساء، آیه ۷۵) بنام خدایی که هرکه را می‌خواهد عزیز می‌کند و هر که را بخواهد خوار و ذلیل می‌گرداند. بار خدایا! هم‌اکنون که وصیت‌نامه می‌نویسم، تو خود می‌دانی که آماده‌ام و مرا نیز خود به اینجا کشانده‌ای. پس ای خدای کریم! اگر...
شهدا سال 61 -زندگینامه شهید محمدیار ابراهیمی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد محمديار ابراهيمي »
آن زمان که باد خزان بر برگهای سبز درختان زده و بوی زندگی و طراوت را از آنها گرفته بود، با رسیدن طفلی زیبا، خانواده ابراهیمی از عشایر غیور فارس،‌بوی بهار را در پاییز احساس کردند. در چهارم آبان 1309 در میان عشایر ایل خمسه، در روستای قشلاقی بدنیا آمد. نام اورا محمدیار نهادند.کودکی را در کنار خانواده و سفرهای عشایری (تغییر مکان از ییلاق به قشلاق و برعکس) در روستاهای مختلف پشت سرگذاشت. از بسیاری سفر، خامی...
شهدا سال 65 -وصیتنامه شهید محمدرضا خودستان
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد محمدرضا خودستان »
بسم رب الشهداء و الصدیقین انا لله و انا الیه راجعون بنام خدای عزوجل، آن یگانه، یکتا و بی‌همتا که می‌پرستمش، چون اوست که قابل ستایش است و شریک ندارد و برای او سجده بجا آورم. اینجانب محمدرضا خودستان سرباز حقیر اسلام، البته اگر مورد قبول خداوند بزرگ و صاحب الزمان مهدی‌ موعود(عج) قرار گیرد. واجب دانستم که عاجزانه یک وصیتنامه برای اینکه خطی و یادی از من به جا بماند، قلم را بر این برگ بچرخانم و آنچه از قلبم...
زندگینامه شهید محمود طاهری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۰ » شهيد محمود طاهري »
مست از می‌ ناب بود و عاشق سوختن و نورافشانی کردن؛ همچون شمع در محفل عاشقان آب شدن و راه نمودن. سال 1318 در خانواده‌‌ای بی‌بضاعت اما مملو از ایمان و یقین به مکتب نورانی اسلام و اهل‌بیت(ع) به دنیا آمد. پدر که شغل‌اش ژاندارم بود، اورا محمود نامیده و در هجرت از شهری به شهر دیگر به همراه خود می‌برد. سال اول دبستان را در استهبان شروع کرد و توانست در کنار کار کردن و کمک به...
زندگینامه شهید محمد تقی سرپوش
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۰ » شهيد محمد تقي سرپوش »
سخن از سنگرساز بی‌سنگری است که چنان از باده مستانه عشق مدهوش بود که جز به وصل یار، اندیشه‌ای در سرنداشت. در یکی از روزهای واپسین بهاری ـ17/3/1340ـ در میان خانواده‌ای مذهبی و علاقمند به اسلام، در نی‌ریز پا به عرصه حیات و زندگی نهاد. شیرینی کودکی و سکوت‌اش باعث شده بود تا محبوب همه باشد. با پایان کودکی دوره ابتدائی را در دبستان دیبا شروع وبا موفقیت به پایان رسانید. دو سال از دوره راهنمائی را در شیراز...
شهدا سال ۶۷ -زندگینامه شهید مسعود کوهکن
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
مسعود، دومین کبوتر خونین بالی است که آواز زندگی را در یک روز سرد زمستانی ـ ۱۳۴۶/۱۰/۲۰ ـ در نی‌ریز سر داد و بهاری نو را به خانواده متدین و زحمتکش خود به ارمغان آورد. الفبای زندگی را در کانون ساده و بی‌آلایش،‌ ولی گرم و بامحبت خانواده آموخت. پدرش که مغازه‌داری امین و متدین بود، از همان کودکی امانت‌داری و دیانت را به گوش جانش زمزمه کرد و فرزند دلبند خود را بر طریق الهی تربیت کرد....
شهدا سال ۶۷ -زندگینامه شهید جعفر سجادیان
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ » شهيد جعفر سجاديان »
بیا دست در دست هم نهیم و بر سمند راهوار عشق سوار شویم و به دوردست‌ها سفر کنیم. به دیاری که در آنجا حسین (ع) به اشاره، هزاران عاشق سینه سوخته را به‌سوی خود خواند و سرهای خونین آنان را بر زانوی خود نهاد و شهد شیرین وصل را در کامشان فروریخت. جعفر از دل‌سوختگانی است که ۱۳۴۲/۱۱/۱۰ در نی‌ریز، میان خانواده‌ای متدین غزل عشق را سرود و سری در میان سرها یافت. کودکی ساکت بود و محبوب...
شهدا سال 66 -زندگینامه شهید محمد علی مکرر
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهید محمد علی مکرر »
قلم و بیان از ترسیم و توصیف چگونه زیستن فردی بی ریا و سالک الی‌الله، عاشق راستین حضرت روح الله، شهید عزیزمان محمدعلی مکرر قاصر است. وصف او را باید از زبان همرزمان او شنید و آنها از صفای وجود و دنیای پرغوغای درون و سکنات آن فرزانه باید سخن بگویند و بنویسند. اما بسیاری از آنان چون محمدعلی امروز در میان ما نیستند و چشمان خاکی ما توان دیدن آنها را ندارد، به ناچار از قلم می‌خواهیم...
خاطراتی از غلامرضا کاویانی مشهور به «پدر»
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و کمکهاي مردمي »
غیرت و مردانگی مردان و زنان این دیار در طول 8 سال دفاع مقدس، موجب شد کشور ما بر بلندای افتخار و عزت تکیه دهد. در این میان کمک‌های داوطلبانه‌ی مردمی که در پشت جبهه‌ها، یاری‌رسان رزمندگان اسلام بودند نباید از چشمان تیزبین تاریخ‌نویسان دور بماند. یکی از کسانی که در نی ریز به نماد جمع‌آوری کمک های مردمی و تدارکات جبهه معروف است غلامرضا کاویانی مشهور به «پدر» می باشد. وی از بازنشسته جهاد کشاورزی می باشد. در زیر...
شهدا سال 64 -وصیتنامه شهید حمزه آزادی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد حمزه آزادي »
بسم الله الرحمن الرحیم اینجانب هدفم از به جنگ رفتن این است که: اولاً خدمتی به اسلام کرده باشم و ثانیاً به فرموده امام خود لبیک گفته [باشم] که می‌فرماید:(هل‌ من ناصر ینصرنی) آیا کسی هست که مرا یاری کند. من جهاد در راه خدا را انتخاب کردم. آری! باید در رکاب حسین(ع) جنگید و درخت تنومند اسلام را آبیاری کرد. و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل‌الله اموات بل احیاء و لکن لا تشعرون. به افرادی که در...